به گزارش پایگاه خبری مفاز، نشست «بازخوانی تراث اهل سنت در مواجهه با مرجعیت علمی امام رضا(ع)» از سوی انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعه الزهرا(ع) و با همکاری دانشگاه ادیان و مذاهب و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدمحسن مروجی طبسی، مدیر گروه تاریخ دانشگاه ادیان و مذاهب، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
دو رویکرد مطالعاتی به تراث اهل سنت نسبت به اهل بیت(ع) وجود دارد که یکی رویکرد کلامی و دیگری تقریبیِ افراطی است که در رویکرد دوم عمدتاً بر نقاط تقریبی تاکید شده و سخنان انتقادی را که درباره اهل بیت(ع) مطرح شده است مورد توجه قرار نمیدهد. رویکرد تقریبی صرفاً توصیفی است و فقط یک بُعد از ابعاد تراث اهل سنت را درباره اهل بیت، یعنی همان جنبه تقریبی، برجسته میکند.
اهمیت رویکرد توصیفی ـ تحلیلی
رویکرد کلامی یک رویکرد سنتی و رایج در بین علمای شیعه بوده است. وقتی کتب اهل سنت را مطالعه میکنید، آنها هم تعاریفی از اهل بیت(ع) دارند. از سوی دیگر رویکرد کلامی در مقام اثبات حق و ابطال باطل است و با این رویکرد ما هم به دنبال اثبات حقانیت اهل بیت و ابطال سایر انحرافات و بدعتها هستیم، اما حرف ما بر سر شیوه و روش است. ما در رویکرد کلامی میخواهیم که شیوه جدیدی را دنبال کنیم که توصیفی ـ تحلیلی نام دارد. رویکرد کلامی مستقیماً شیوه انتقادی را در پیش میگیرد و بهحق است، اما اگر در شیوه توصیفی ـ تحلیلی دیدگاه اهل سنت را درباره اهل بیت(ع) مخصوصاً حضرت امام رضا(ع) بررسی کنیم، به منظومه فکری اهل سنت دست پیدا میکنیم و نقاط مثبت و منفی آنها را میبینیم و بر اساس آن ارزیابی میکنیم.
این رویکرد جامع بین رویکرد تقریبیِ افراطی و کلامی است و هدف هر دو رویکرد را تأمین میکند. کتاب «امام رضا(ع) به روایت اهل سنت» با رویکرد توصیفی و تحلیلی به تراث اهل سنت در مواجه با ابعاد مختلف امام رضا(ع) پرداخته است. همه مطالب این کتاب بر اساس کتابهای اهل سنت است و سعی بر این بوده که رویکرد توصیفی ـ تحلیلی بیان شود. در رابطه با اهل سنت و امام رضا باید به چند مقوله توجه کنیم؛ اولاً تعریفهایی که اهل سنت در کتابهای خود با عبارات مختلف از ایشان بیان کردهاند و دوم در عرصه عمل و در مواجهه با قبر امام و زیارت ایشان و تبرک و توسل به آن حضرت است.
زیارت امام رضا(ع) از سوی اهل سنت
بسیاری از علما در کتب اهل سنت به زیارت امام رضا(ع) رفته و به ایشان توسل کردهاند، حتی یکی از بزرگان اهل سنت میگوید که من بچهدار نمیشدم و به قصد زیارت امام رضا(ع) از نیشابور به زیارت حرم ایشان رفتم و به یک سال نرسید که خداوند به برکت این توسل مشکل من را حل و فرزند پسری به من عطا کرد، در حالی که داعشیها و پیروان ابن تیمیه میگویند که کسی نباید چنین کاری را انجام دهد، اما اهل سنت در طول تاریخ خلاف آن را انجام دادهاند.
درباره مواضع اهل سنت در برابر جایگاه علمی امام رضا(ع) باید دو نکته را یادآور شوم که نکته اول تعریفهایی است که در شعار و لفظ از سوی علمای اهل سنت در کتابهای آنها نقل شده و اگر به کتب حدیثی اهل سنت مراجعه کنید، میبینید که درباره مرجعیت علمی امام حرفهای تحسینبرانگیزی گفتهاند، اما در مقام علم و استفاده از احادیثشان چنین تعاریفی زیاد نیست. لذا نوعی دوگانگی را مشاهده میکنیم.
در سایر کتابهای اهل سنت این روند را مشاهده میکنیم، از جمله ابن ماکولای شافعی میگوید که امام رضا(ع) در میان اهل بیت(ع) از شخصیتهای ممتاز بود، اما وی امام را صرفاً در میان اهل بیت جزو بزرگان علمی برشمرده است. برخی دیگر همانند سمعانی شافعی میگویند که امام رضا(ع) به لحاظ علمی از دانشوران و اهل فضل بود، اما نگفته که وی اعلمِ علما بود. ابن جوزی حنبلی مذهب نیز همان جمله واقبی را بدون اینکه اسمی از او ذکر کند نقل کرده است، اما کلمه «ثقه» را حذف میکند، ولی میگوید در بیست سالگی در مسجد پیامبر فتوا داد. پس همه این گزارشها نشان میدهد که امام رضا(ع) مرجعیت علمی داشت.
تأکید اهل سنت بر مرجعیت علمی امام رضا(ع)
باید بین مقام علمی و مرجعیت علمی تفکیک قائل شویم، چراکه مرجعیت بدین معنی است که شخص محل رجوع است و به روایات وی ارجاع داده میشود. البته این تعاریف یکسان نیست و نوسان دارد و برخی حتی مقام علمی وی را در حد معمولی و برخی از بزرگان اهل سنت نیز مقام امام را بسیار بالا دانستهاند. دغدغه ما این است که با وجود این همه شعار برای تجلیل از مقام علمی امام رضا(ع)، میزان انعکاس روایات امام رضا چقدر است؟ ابن جوزی در کتاب خود به امام رضا(ع) که میرسد، تعبیرش این است که ایشان از امامان و پیشوایان بزرگ امصار بوده است. در واقع مقام علمی امام در حد مرجعیت بود. اهل سنت سخنان زیادی را در مورد فضایل امام رضا(ع) بیان کردهاند که در این مجال نمیتوان به آنها پرداخت.
همچنین در سال دویست هجری واقعهای در نیشابور اتفاق افتاد که تبعید اجباری امام به این شهر از سوی مأمون بود و وقتی ایشان به نیشابور رسیدند، حدیث سلسله الذهب در آنجا صادر شد. چند نکته درباره این حدیث مطرح است؛ اولاً کسانی که این حدیث را طبق منقولات تاریخی اهل سنت نقل کردهاند ده هزار نفر و برخی گفتهاند بیست یا سی هزار نفر بودند و برخی میگویند که یادآور غدیر دوم است و جالب اینکه در آن زمان مردم نیشابور شیعه نبودند، بلکه همگی اهل سنت بودند. نکته دوم درباره سلسله سند این حدیث است که علمای بزرگ اهل سنت بحثهای عجیبی را بیان کردهاند و گفتهاند کسی که این سلسله سند را بر دیوانه بخواند او عاقل میشود و این نشانه عظمت این حدیث است.
چرا وقتی به تراث حدیثی اهل سنت مراجعه میکنید، فردی همانند محمد بن اسماعیل بخاری، که معاصر امام رضا(ع) و بسیار اهل سفر بود و ایشان را میشناخت و کتاب خود را هم صحیح نام نهاد، یک حدیث از امام رضا نقل نمیکند و حتی به حدیث سلسلهالذهب اشاره نمیکند، در حالی که او از خوارج حدیث نقل کرده و حتی مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب کتاب «صحیح مسلم»، که او هم معاصر امام بود، یک حدیث از امام رضا(ع) نقل کرده است.
ابوداود سجستانی نیز در کتاب «سنن» یک حدیث از امام رضا نقل نکرده و واقعه ورود امام به نیشابور را در کتاب خود ذکر نکرده است. همچنین در کتاب «سنن» ترمذی اشارهای به حدیثهای امام رضا(ع) نشده است، بلکه فقط ابن ماجد در کتاب «سنن» خود و در صفحات اول آن حدیث سلسلهالذهب را نقل میکند. بنابراین این افراد در لفظ و شعار از مقام علمی امام رضا(ع) تعریف میکنند، اما وقتی به احادیث میرسند، به بهانههای غیرعلمی و غیرفنی و صرفاً به دلیل مسائل مذهبی، آنها را از حیّزِ انتفاع خارج میکنند.